ما با دو نوع مدیریت رو به رو هستیم. نوع نخست که مؤثرتر و کارآیی بیشتری دارد مدیریت توام با رضایت همکاران است. نوع دوم مدیریت بر اساس جبر و زور است.
در این مورد اخیر معمولا رضایت خاطر پیروان و همدردی آنها وجود ندارد.
تاریخ انباشته از حوادثی است که نشان می دهد که مدیریت بر اساس زور نمی تواند دوام داشته باشد.با وبلاگ فایل ناب همراه باشید تا عواملی که باعث شکست مدیران می شود را باهم مرور کنیم و از آنها دوری کنیم.
.
عوامل مهم در مدیریت را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
.
پیرویی نیست که بخواهد از یک مدیر فاقد اعتمادبهنفس تبعیت کند. هیچ پیرو با هوش و با فراستی مدتی طولانی تحت تأثیر این مدیر قرار نمیگیرد.
.
کسی که نتواند خود را کنترل کند هرگز نمی تواند دیگران را کنترل کند. کسی که میتواند بر خود مسلط باشد سرمشق پیروان خود میشود.
.
بدون داشتن احساس انصاف و عدالت هیچ مدیری نمی تواند احترام پیروان خود را جلب کند.
.
کسی که در تصمیمگیری فاقد قاطعیت است، نشان میدهد که به خود اطمینان ندارد و نمی تواند دیگران را با موفقیت هدایت کند.
.
مدیر موفق باید کارش را برنامهریزی کند و آن را به اجرا بگذارد. مدیری که به حدس و گمان کار کند،
مدیری که برنامههای قبلی و عملی نداشته باشد، به کشتی بی سکانی می ماند که دیر یا زود به صخرهها برخورد خواهد کرد.
.
مدیر باید از پیروان خود فعالتر باشد.
.
هیچ انسان بیتوجهی نمی تواند یک مدیر موفق شود. مدیریت مستلزم احترام است.
اشخاص از کسی که دارای شخصیت خوشایند نیستند پیروی نمیکنند و به او احترام نمی گذارند.
.
مدیر موفق با همکارانش همدردی میکند. مدیر موفق کسی است که پیروان خود و مسائل آنها را میشناسد.
.
مدیر موفق باید بر جزییات کار خود احاطه داشته باشد.
.
مدیر موفق باید مسئولیت اشتباهات و نواقص همکارانش را بپذیرد.
اگر بخواهد مسئولیتهایش را به گردن دیگران بیاندازد، مدیر باقی نخواهد ماند.
اگر یکی از پیروان مدیر مرتکب اشتباه شود و در هیبت شخصی بیصلاحیت ظاهر شود مدیر باید خود را مسئول ناکامی او بداند.
.
مدیر موفق کسی است که اصل فعالیتهای تعاونی را میداند و آن را به کار میگیرد.
مدیر باید بتواند همکارانش را به انجام کار تشویق کند. مدیریت مستلزم قدرت و قدرت مستلزم همکاری است.
.
اکنون به تقصیرات مهم مدیران شکستخورده می رسیم.
باید به همان اندازه که از پرداختن به کارهای سودمند استقبال می کنیم از پرداختن به بعضی از کارها خودداری کنیم.
.
مدیریت کارآمد مستلزم سازمان دادن به امور و احاطه داشتن بر آنهاست.
هیچ مدیری آنقدرها گرفتار نیست که به وظایف مدیریت خود عمل نکند کسی که در مقام مدیریت اذعان می کند که تحت تاثیر شرایط نمی تواند در برنامههای خود تجدیدنظر کند، نداشتن کارآیی خود را اذعان کرده است.
مدیر موفق باید بر جزییات مرتبط با وظیفهاش احاطه داشته باشد. و البته معنای این حرف این است که او باید جزییات کار خود را به افراد لایق و کاردان بسپارد.
.
مدیران بزرگ مایل و راغباند که برای خدمت به دیگران تن به انجام هر کاری که توان انجامش را دارند بدهند.
عبارت «بزرگترین شما کسی است که بیشتر به دیگران خدمت کند» واقعیتی است که تمام رهبران موفق آن را رعایت کرده و به آن احترام می گذارند.
.
مدیری که از پیروان خود میترسد که جای او را بگیرند دیر یا زود به این مصیبت گرفتار می شود.
مدیر توانا اشخاص را پرورش میدهد که بتواند به اراده خود هر بخش از کارش را به آنها واگذار کند.
تنها اینگونه است که یک مدیر می تواند کار خود را تکثیر کند و به جنبه های مختلف امور توجه نماید.
یک مدیر مؤثر و کارآمد می تواند به کمک دانش شغلی و خاصیت مغناطیسی شخصیت خود کارآیی دیگران را افزایش داده، آنها را به ارائه خدمات بهتر تشویق کند.
.
مدیر بدون داشتن قدرت تصور و تخیل نمیتواند با شرایط اضطراری روبهرو شود و برنامهای بریزد که پیروان خود را بهگونهای مؤثر هدایت کند.
.
مدیری که همهی موفقیتهای پیروان را بهپایخود می نویسد مطمئناً دیگران را دلخور می کند. مدیر واقعی هرگز چنین ادعایی ندارد.
مدیر بزرگ کسی است که همهی موفقیتها را به همکاران خود نسبت می دهد زیرا به خوبی می داند که اغلب اشخاص صرفنظر از دریافت دستمزد به شناخت و اعتبار خود علاقه مند هستند.
.
پیروان به مدیریتی که دامن اعتدال را نگه نمیدارد احترام نمیگذارند. از آن گذشته بیاعتدالی،
در انواع و اقسام خود مداومت اشخاص را نابود میکند.
.
مدیری که نسبت به سازمان، همکاران زیردست و بالادست خود صمیمی نیست نمیتواند مدت طولانی به کار مدیریت ادامه دهد.
نداشتن وفاداری و صمیمیت انسان را تا حد ذرات خاک تنزیل مقام میدهد و او را به موقعیتی که زیبنده او است تنزل می دهد.
فقدان وفاداری یکی از علل مهم شکست و ناکامی در بسیاری از اشخاص است.
.
مدیر کارآمد همکارانش را تشویق می کند. مدیر موفق هرگز در دل همکاران خود ترس و هراس نمی کارد.
مدیری که سعی دارد همکارانش را با مقام و اقتدارش تحت نفوذ قرار دهد،
در شمار کسانی است که به مدیریت توام با زور علاقهمند هستند.
مدیر واقعی جز با عمل و رفتار خود نمی تواند مدیریت خود را به دیگران ثابت کند.
مدیر خوب کسی است که نسبت به همکاران خود همدردی می کند،
آنها را درک و شرط انصاف را رعایت می کند.
.
مدیر شایسته به سمت و عنوان خود برای ایجاد احترام در همکارانش نیاز ندارد.
کسی که بیشازاندازه به عنوان خود تکیه می کند جز این چیزی که به آن تکیه کند ندارد.
درهای اتاق مدیر واقعی به روی همهی کسانی که مایل به ملاقات او هستند باز است.
محل کار مدیر واقعی دور از تشریفات رسمی و دست و پاگیر است.
.
منبع: مارکتینگ ایمیل
.
بصورت لحظه ای از تازه ترین مطالب و اخبار بخش های فایل ناب با خبر شوید. برای عضویت کلیک کنید.